مجموعه مقالات دانشجویی /"استراتژیست های آمریکایی میگویند" / پیرامون «نفوذ»
دوشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۳۳ ق.ظ
در مصاحبه ای با نشریه ایرانی «عصر اندیشه»
استراتژیست های آمریکایی میگویند
نفوذ کلید واژه ای است که این روز ها از هر سو به گوش میرسد.مقام معظم رهبری بسیار جدی دعوت به بررسی میکند و طی نامه ای تاریخی در مورد برجام،دولت محترم را ملزم به مواردی میکند که ناشی از لحاظ استراتژی پیش روی آمریکا،یعنی نفوذ است.اندیشمندان متعهد و پژوهشگران با سلائق سیاسی گوناگون نیز صحه بر تشخیص ابتدایی سیاست های اتخاذی دولت اوباما میگذارند تا آنجا که برخی مسئله نفوذ را چالش اصولی جمهوری اسلامی پس از همه تاریخ سختش، در دهه پیش رو میدانند.
معمول اینست که در مواجهه با موضوعی به بررسی تاریخی حول موضوع میپردازند.در این مقاله نیز نویسنده کوشیده است با محور قرار دادن بخشی از مصاحبه 2 استراتژیست برجسته قدرت نرم ایالات متحده آمریکا و یکی از جاسوسان سابق سازمان سیا با مجله «عصر اندیشه» به سردبیری پیام فضلی نژاد،از نفوذ سخن بگوید و سبقه تاریخی آن را واگویه کند.
فروپاشی شوروی
نظریات متفاوتی در خصوص دلایل فروپاشی شوروی در قرن بیستم وجود دارد.نقص بنیادین اقتصاد شوروی کمونیست،تمرکز بیش از حد روی رقابت نظامی با آمریکا،بی اعتباری ایدئولوژی کمونیسم در برابر سرمایه داری،شخص گورباچف و برنامه اصلاحات وی و همچنین مخالفت ها با اصلاحات گورباچف عواملی است که تحلیل گران آن ها را از دلائل فروپاشی شوروی میپندارند.اما در میان همه ی تحلیل های گوناگون،آنچه مورد تایید همه تحلیل گران سیاسی و .. میباشد عبارت است از رقم خوردن فروپاشی شوروی از درون و این، غیر قابل انکار بودن نقش دولت ایالات متحده در تضعیف اتحاد داخلی و تلاش برای نفوذ به شوروی در دوران جنگ سرد را اثبات میکند.شواهد تاریخی حاکی از آنست که وقتی آمریکا دریافت که از مواجهه نظامی با شوروی راه به جایی نمیبرد به اتخاذ قدرت نرم و اجرای برنامه های تبادل فرهنگی و نمایش رفاه اقتصاد آمریکایی روی آورد.در این باره کریستوفر برگس مامور ارشد سابق سیا در مصاحبه با «عصر اندیشه» میگوید: "فروپاشی اتحاد شوروی نتیجه ترکیبی از قدرت نرم و سخت بود.این قدرت نرم آمریکا و تاثیرگذاری بر مردم بود که موجب تضعیف اتحاد شوروی شد."
شواهد تاریخی چیست؟
سازمان سیا پس از شروع جنگ سرد با هدف مقابله با گسترش کمونیسم ضمن ایجاد یک واحد جدید کوشید تا با بهره گیری از سازمان ها و نهاد های خصوصی و به ظاهر مردمی،با تکنیک نفوذ در جوامع کمونیستی به تخریب افکار و ساختار های کمونیستی از درون آن جوامع بپردازد.«انجمن بین المللی وکلای دموکرات»،«شورای جهانی صلح»،«فدراسیون دموکراتیک بین المللی زنان»،«اتحادیه بین المللی دانشجویان»،«فدراسیون جهانی جوانان دموکرات»،«سازمان بین المللی روزنامه نگاران» و «فدراسیون جهانی اتحادیه های بازرگانی» هفت سازمانی بودند که هسته ی اولیه «سلاح سازمانی» مورد نظر را در زمینه های مهیا(زنان،جوانان،دانشجویان،روزنامه نگاران،وکلا و صلح اندیشان و تاجران) و همچنین با عناوین بین المللی اما برای مقابله و نفوذ در شوروی تشکیل دادند.
مذاکره برای فروپاشی،مذاکره برای براندازی
در واقع،همان موقعی که شوروی حس میکرد از خصومت آمریکا کاسته شده و این کشور با هدف تلطیف روابط به دنبال برقراری ارتباطات فرهنگی،ورزشی واجتماعی است میان دو کشور است،هدف دیپلماسی غیر رسمی آمریکا قرار گرفت.در همین اثنا،دیپلماسی رسمی نیز ابزار مکمل دیپلماسی نرم و راهبرد نفوذ بود.
دولت ریگان تلاش زیادی برای اجرای مذاکره و برقراری تماس های رسمی و مستقیم با شوروی صورت داد.زیرا آمریکایی ها معتقد بودند بدین طریق نفوذ سیاسی و فرهنگی ساده تر و گسترده تر خواهد بود.
اتحاد جماهیر شوروی،در ابتدای دهه 1990 در حالی بدون درگیری و به طور خودخواسته،قدرت را به آمریکا واگذار کرد که نه رئالیست ها،نه لیبرال ها و نه دیگر پژوهشگران سیاسی و امنیتی قادر به پیش بینی چنین تحول حیرت انگیزی نبودند،چرا که آمریکا شیوه ای را برگزیده بود تا با بی اعتباری سازی کمونیسم در افکار عمومی و تغییر نوع تفکر و محاسبات سران اتحاد شوروی که بواسطه مذاکرات نزدیک و همچنین دورویی در گفتار و عملش صورت میگرفت ماهیت این نظام و نه ظاهرش را متحول کند.جالب آنجاست که در این روند با ایجاد رقابت های نظامی دروغین و کاهش قیمت نفت با همکاری عربستان سعودی بر اقتصاد شوروی فشار می آورد و در عین حال نهاد های متعددی را برای تغییر باور ها و ایدئولوژی زدایی از اتحاد شوروی مدیریت میکرد.نیکسون،رییس جمهور اسبق ایالات متحده در کتاب «پیروزی بدون جنگ» اذعان دارد: "باید سیاست هایی را اتخاذ کنیم که شوروی ها را به شکلی در رقابت بین نظام هایمان درگیر کند که به تغییر مسالمت آمیز در نظام منجر شود....ما باید یک استراتژی برای رقابت مسالمت آمیز با مسکو و در داخل اتحاد شوروی بوجود آوریم."
فروپاشی اتحاد شوروی از آنجا بود که دیگرحمایت درونی از آن وجود نداشت.ایده کمونیسم از اذهان مردم پاک شده بود و دیگر کسی آن را مفید نمیدانست.آنطور که فرانسیس فوکویاما،تئوری پرداز مشهور آمریکایی میگوید:
"دست کم آخرین نسل از شهروندان شوروی دیگر هیچ باوری به مارکسیسم-لنینیسم نداشتند و این مسئله در میان نخبگان شوروی بیش از سایرین بود."
شایان ذکر است،وقتی گورباچف اصلاحات داخلی شوروی را آغاز کرد و حمایت از انقلابیون کمونیست خارجی را متوقف ساخت،دولت ریگان مناسبات متفاوتی را نسبت به جنبش های ملی آزادی خواه تحت حمایت شوروی(مانند سازمان خلق جنوب غرب آفریقا) در نامیبیا و یا کنگره ملی آفریقا در آفریقای جنوبی اتخاذ کرد.
قصد نویسنده،همانطور که در ابتدا عنوان شد،بررسی تاریخی رفتار سیاسی دولت آمریکا در قبال نظام های مخالف نظام سرمایه داری بود.اما این مشتی از خروار پیچیدگی حوزه دیپلماسی آمریکایی ها است.آمریکایی هایی که در ظهر گریه برای کشته شدن یک فرد در شوروی کرده و در شب، همایش حمایت از اسرائیل را برگزار کردند!
در پایان ضمن دعوت از شما عزیزان جهت مطالعه کامل مقاله مذکور در نشریه «عصر اندیشه» مبارک میدانم تا بند دوم نامه تاریخی اخیر رهبر انقلاب به آقای روحانی در خصوص برجام را یادآور باشم:
" جنابعالی با سابقهی چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی، طبعاً دانستهاید که دولت ایالات آمریکا، در قضیّهی هستهای و نه در هیچ مسئلهی دیگری، در برابر ایران رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته است و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند. اظهارات رئیسجمهور آمریکا در دو نامه به اینجانب مبنی بر اینکه قصد براندازیِ جمهوری اسلامی را ندارد، خیلی زود با طرفداریاش از فتنههای داخلی و کمک مالی به معارضان جمهوری اسلامی، خلاف واقع از آب درآمد و تهدیدهای صریح وی به حملهی نظامی و حتّی هستهای –که میتواند به کیفرخواست مبسوطی علیه وی در دادگاههای بینالمللی منتهی شود– پرده از نیّت واقعی سران آمریکا برداشت. صاحبنظران سیاسی عالَم و افکار عمومی بسیاری از ملّتها، بوضوح تشخیص میدهند که عامل این خصومت تمامنشدنی، ماهیّت و هویّت جمهوری اسلامی ایران است که برخاسته از انقلاب اسلامی است. ایستادگی بر مواضع بر حقّ اسلامی در مخالفت با نظام سلطه و استکبار، ایستادگی در برابر زیادهطلبی و دستاندازی به ملّتهای ضعیف، افشای حمایت آمریکا از دیکتاتوریهای قرون وسطائی و سرکوب ملّتهای مستقل، دفاع بیوقفه از ملّت فلسطین و گروههای مقاومت میهنی، فریاد منطقی و دنیاپسند بر سر رژیم غاصب صهیونیست، قلمهای عمدهای را تشکیل میدهند که دشمنی رژیم ایالات متّحدهی آمریکا را بر ضدّ جمهوری اسلامی، برای آنان اجتنابناپذیر کرده است؛ و این دشمنی تا هنگامی که جمهوری اسلامی با قدرت درونی و پایدار خود، آنان را مأیوس کند ادامه خواهد داشت."
استراتژیست های آمریکایی میگویند
نفوذ کلید واژه ای است که این روز ها از هر سو به گوش میرسد.مقام معظم رهبری بسیار جدی دعوت به بررسی میکند و طی نامه ای تاریخی در مورد برجام،دولت محترم را ملزم به مواردی میکند که ناشی از لحاظ استراتژی پیش روی آمریکا،یعنی نفوذ است.اندیشمندان متعهد و پژوهشگران با سلائق سیاسی گوناگون نیز صحه بر تشخیص ابتدایی سیاست های اتخاذی دولت اوباما میگذارند تا آنجا که برخی مسئله نفوذ را چالش اصولی جمهوری اسلامی پس از همه تاریخ سختش، در دهه پیش رو میدانند.
معمول اینست که در مواجهه با موضوعی به بررسی تاریخی حول موضوع میپردازند.در این مقاله نیز نویسنده کوشیده است با محور قرار دادن بخشی از مصاحبه 2 استراتژیست برجسته قدرت نرم ایالات متحده آمریکا و یکی از جاسوسان سابق سازمان سیا با مجله «عصر اندیشه» به سردبیری پیام فضلی نژاد،از نفوذ سخن بگوید و سبقه تاریخی آن را واگویه کند.
فروپاشی شوروی
نظریات متفاوتی در خصوص دلایل فروپاشی شوروی در قرن بیستم وجود دارد.نقص بنیادین اقتصاد شوروی کمونیست،تمرکز بیش از حد روی رقابت نظامی با آمریکا،بی اعتباری ایدئولوژی کمونیسم در برابر سرمایه داری،شخص گورباچف و برنامه اصلاحات وی و همچنین مخالفت ها با اصلاحات گورباچف عواملی است که تحلیل گران آن ها را از دلائل فروپاشی شوروی میپندارند.اما در میان همه ی تحلیل های گوناگون،آنچه مورد تایید همه تحلیل گران سیاسی و .. میباشد عبارت است از رقم خوردن فروپاشی شوروی از درون و این، غیر قابل انکار بودن نقش دولت ایالات متحده در تضعیف اتحاد داخلی و تلاش برای نفوذ به شوروی در دوران جنگ سرد را اثبات میکند.شواهد تاریخی حاکی از آنست که وقتی آمریکا دریافت که از مواجهه نظامی با شوروی راه به جایی نمیبرد به اتخاذ قدرت نرم و اجرای برنامه های تبادل فرهنگی و نمایش رفاه اقتصاد آمریکایی روی آورد.در این باره کریستوفر برگس مامور ارشد سابق سیا در مصاحبه با «عصر اندیشه» میگوید: "فروپاشی اتحاد شوروی نتیجه ترکیبی از قدرت نرم و سخت بود.این قدرت نرم آمریکا و تاثیرگذاری بر مردم بود که موجب تضعیف اتحاد شوروی شد."
شواهد تاریخی چیست؟
سازمان سیا پس از شروع جنگ سرد با هدف مقابله با گسترش کمونیسم ضمن ایجاد یک واحد جدید کوشید تا با بهره گیری از سازمان ها و نهاد های خصوصی و به ظاهر مردمی،با تکنیک نفوذ در جوامع کمونیستی به تخریب افکار و ساختار های کمونیستی از درون آن جوامع بپردازد.«انجمن بین المللی وکلای دموکرات»،«شورای جهانی صلح»،«فدراسیون دموکراتیک بین المللی زنان»،«اتحادیه بین المللی دانشجویان»،«فدراسیون جهانی جوانان دموکرات»،«سازمان بین المللی روزنامه نگاران» و «فدراسیون جهانی اتحادیه های بازرگانی» هفت سازمانی بودند که هسته ی اولیه «سلاح سازمانی» مورد نظر را در زمینه های مهیا(زنان،جوانان،دانشجویان،روزنامه نگاران،وکلا و صلح اندیشان و تاجران) و همچنین با عناوین بین المللی اما برای مقابله و نفوذ در شوروی تشکیل دادند.
مذاکره برای فروپاشی،مذاکره برای براندازی
در واقع،همان موقعی که شوروی حس میکرد از خصومت آمریکا کاسته شده و این کشور با هدف تلطیف روابط به دنبال برقراری ارتباطات فرهنگی،ورزشی واجتماعی است میان دو کشور است،هدف دیپلماسی غیر رسمی آمریکا قرار گرفت.در همین اثنا،دیپلماسی رسمی نیز ابزار مکمل دیپلماسی نرم و راهبرد نفوذ بود.
دولت ریگان تلاش زیادی برای اجرای مذاکره و برقراری تماس های رسمی و مستقیم با شوروی صورت داد.زیرا آمریکایی ها معتقد بودند بدین طریق نفوذ سیاسی و فرهنگی ساده تر و گسترده تر خواهد بود.
اتحاد جماهیر شوروی،در ابتدای دهه 1990 در حالی بدون درگیری و به طور خودخواسته،قدرت را به آمریکا واگذار کرد که نه رئالیست ها،نه لیبرال ها و نه دیگر پژوهشگران سیاسی و امنیتی قادر به پیش بینی چنین تحول حیرت انگیزی نبودند،چرا که آمریکا شیوه ای را برگزیده بود تا با بی اعتباری سازی کمونیسم در افکار عمومی و تغییر نوع تفکر و محاسبات سران اتحاد شوروی که بواسطه مذاکرات نزدیک و همچنین دورویی در گفتار و عملش صورت میگرفت ماهیت این نظام و نه ظاهرش را متحول کند.جالب آنجاست که در این روند با ایجاد رقابت های نظامی دروغین و کاهش قیمت نفت با همکاری عربستان سعودی بر اقتصاد شوروی فشار می آورد و در عین حال نهاد های متعددی را برای تغییر باور ها و ایدئولوژی زدایی از اتحاد شوروی مدیریت میکرد.نیکسون،رییس جمهور اسبق ایالات متحده در کتاب «پیروزی بدون جنگ» اذعان دارد: "باید سیاست هایی را اتخاذ کنیم که شوروی ها را به شکلی در رقابت بین نظام هایمان درگیر کند که به تغییر مسالمت آمیز در نظام منجر شود....ما باید یک استراتژی برای رقابت مسالمت آمیز با مسکو و در داخل اتحاد شوروی بوجود آوریم."
فروپاشی اتحاد شوروی از آنجا بود که دیگرحمایت درونی از آن وجود نداشت.ایده کمونیسم از اذهان مردم پاک شده بود و دیگر کسی آن را مفید نمیدانست.آنطور که فرانسیس فوکویاما،تئوری پرداز مشهور آمریکایی میگوید:
"دست کم آخرین نسل از شهروندان شوروی دیگر هیچ باوری به مارکسیسم-لنینیسم نداشتند و این مسئله در میان نخبگان شوروی بیش از سایرین بود."
شایان ذکر است،وقتی گورباچف اصلاحات داخلی شوروی را آغاز کرد و حمایت از انقلابیون کمونیست خارجی را متوقف ساخت،دولت ریگان مناسبات متفاوتی را نسبت به جنبش های ملی آزادی خواه تحت حمایت شوروی(مانند سازمان خلق جنوب غرب آفریقا) در نامیبیا و یا کنگره ملی آفریقا در آفریقای جنوبی اتخاذ کرد.
قصد نویسنده،همانطور که در ابتدا عنوان شد،بررسی تاریخی رفتار سیاسی دولت آمریکا در قبال نظام های مخالف نظام سرمایه داری بود.اما این مشتی از خروار پیچیدگی حوزه دیپلماسی آمریکایی ها است.آمریکایی هایی که در ظهر گریه برای کشته شدن یک فرد در شوروی کرده و در شب، همایش حمایت از اسرائیل را برگزار کردند!
در پایان ضمن دعوت از شما عزیزان جهت مطالعه کامل مقاله مذکور در نشریه «عصر اندیشه» مبارک میدانم تا بند دوم نامه تاریخی اخیر رهبر انقلاب به آقای روحانی در خصوص برجام را یادآور باشم:
" جنابعالی با سابقهی چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی، طبعاً دانستهاید که دولت ایالات آمریکا، در قضیّهی هستهای و نه در هیچ مسئلهی دیگری، در برابر ایران رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته است و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند. اظهارات رئیسجمهور آمریکا در دو نامه به اینجانب مبنی بر اینکه قصد براندازیِ جمهوری اسلامی را ندارد، خیلی زود با طرفداریاش از فتنههای داخلی و کمک مالی به معارضان جمهوری اسلامی، خلاف واقع از آب درآمد و تهدیدهای صریح وی به حملهی نظامی و حتّی هستهای –که میتواند به کیفرخواست مبسوطی علیه وی در دادگاههای بینالمللی منتهی شود– پرده از نیّت واقعی سران آمریکا برداشت. صاحبنظران سیاسی عالَم و افکار عمومی بسیاری از ملّتها، بوضوح تشخیص میدهند که عامل این خصومت تمامنشدنی، ماهیّت و هویّت جمهوری اسلامی ایران است که برخاسته از انقلاب اسلامی است. ایستادگی بر مواضع بر حقّ اسلامی در مخالفت با نظام سلطه و استکبار، ایستادگی در برابر زیادهطلبی و دستاندازی به ملّتهای ضعیف، افشای حمایت آمریکا از دیکتاتوریهای قرون وسطائی و سرکوب ملّتهای مستقل، دفاع بیوقفه از ملّت فلسطین و گروههای مقاومت میهنی، فریاد منطقی و دنیاپسند بر سر رژیم غاصب صهیونیست، قلمهای عمدهای را تشکیل میدهند که دشمنی رژیم ایالات متّحدهی آمریکا را بر ضدّ جمهوری اسلامی، برای آنان اجتنابناپذیر کرده است؛ و این دشمنی تا هنگامی که جمهوری اسلامی با قدرت درونی و پایدار خود، آنان را مأیوس کند ادامه خواهد داشت."